خانه ادبیات نوجوان
0 محصولات نمایش سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

راهی به سوی خانه ادبیات نوجوان

خانه ادبیات نوجوان که در آغاز سه‌سالگی است راه مهمی را برای نوجوانان ادبیات‌دوست باز کرده است که می‌خواهد در سال 1401 باقدرت آن را ادامه بدهد.

 

به گزارش خبرخان، اینک در آغاز سه‌سالگی خانه ادبیات نوجوان هستیم. به همین‌خاطر به سراغ معصومه فراهانی، موسس این خانه‌ی زیبا رفتیم و از ایشان در مورد عملکرد این خانه در سال 1400 و اهداف آن در سال 1401 پرسیدیم و حرف‌هایشان را با گوش جان شنیدیم.

 

خانه ادبیات نوجوان که در آغاز سه سالگی به سر می‌برد چطور شکل گرفته‌است؟

فکر می‌کنم جواب این سوال را تا الان خیلی گفتم و همیشه به آن اشاره کردم؛ شاید برای بعضی مخاطبان تکراری باشد اما به‌طور کلی خانه ادبیات نوجوان از آرزوهای قدیمی من بود؛ قبلا خیلی به آن فکر می‌کردم از وقتی معلم شدم جای خالی یک جمع صمیمی را که دغدغه‌ی آنها ادبیات باشد حس می‌کردم، کسانی‌که بدون اینکه بخواهند به این فکر کنند که وای الان وقت تمام می‌شود یا وای الان باید به این سر فصل کتاب درسی حتما برسیم، عقب نمانیم و … .
فکر می‌کردم که جای چنین جمعی همیشه خالی است و در فکرم بود یک خانه ادبیات نوجوانی باشد اما هیچ‌وقت زمانش را نداشتم تا اینکه کرونا آمد و مدرسه و دانشگاه‌ها تعطیل شد و من وقت بزرگی را به دست آوردم و فکر کردم در این زمان خالی می‌توانم خانه ادبیات نوجوانی به وجود بیاورم؛ یک محفل برای نوجوان‌های ادبیات‌دوست.

 

در سال قبل خانه ادبیات فعالیت‌های خود را با چه اهدافی انجام داده است؟

در سال 1399 من بیشتر مد نظرم بود که با همین گروه بیست‌نفره‌ای که داریم کار کنم و هر ترم یعنی هر فصل برای آنها کلاس خاصی بگذارم و روی یک‌سری مهارت‌های اولیه مثل مهارت نوشتن و قدرت مطالعه و در کل مهارت‌های بهبود مطالعه و تولیدمحتوای آنها کار کنم.
دلم می‌خواست که این جمع، یک ‌جمع صمیمی باشد و پایه‌های اولیه خانه ادبیات محکم شکل بگیرد و محکم گذاشته شود که در سال 1400 این پایه‌ها محکم گذاشته شده بود و من بیشتر دنبال گسترش این خانه بودم و دلم می‌خواست این خانه را بزرگتر کنم. این شد که ما دوره‌ی دوم را گرفتیم و خود خانه ادبیات را بزرگتر کردیم؛ به این صورت که یک‌سری انجمن‌ها تشکیل دادیم؛ انجمن شعر، کمپانی نویسندگان، محفل گلبرگ‌نویسان. به خود بچه‌ها مسئولیت‌های بزرگتری دادیم و این شد که بچه‌ها می‌توانستند به طور تخصصی‌تر در حوزه‌ای که دوست دارند فعالیت کنند.
پس خانه ادبیات را بزرگتر کردیم و نظمی به آن بخشیدیم؛ یک نظمی که بچه‌ها را به سمت تخصصی کارکردن و مسئولیت‌پذیری می‌برد.
کار دیگری هم انجام دادم؛ باتوجه به این‌که در سال 1399 بیشتر مسئولیت‌های این خانه با خودم بود، برای مثال خودم طرح می‌دادم، طرح گرافیکی می‌زدم، برنامه می‌چیدم و … اما در سال 1400 این کارها به بچه‌ها سپرده شد؛ خودشان در انجمن‌ها طرح می‌دادند، موضوع پرونده انتخاب می‌کردند، پرونده را اجرایی می‌کردند و کارهای گرافیکی را انجام می‌دادند و خود آنها در کارهای این خانه مستقل‌تر شده بودند و من توانستم به فکر کارهای دیگرم باشم.
علاوه‌بر این‌ها، در خانه ادبیات یک‌سری کلاس‌ها و برنامه‌هایی گذاشتم که بچه‌هایی که عضو دوره یک و دو نیستند هم بتوانند شرکت کنند. قبل آن برنامه خانه ادبیات بیشتر مخصوص دوره یک و دو بود و اگر می‌خواستند می‌توانستند تعداد محدودی از دوستان‌شان را با خود بیاورند. ولی در سال 1400 ما محفل شعر داشتیم، همخوانی کتاب داشتیم، یک‌سری کلاس‌های یکی دو روزه داشتیم که همه نوجوان‌ها می‌توانستند شرکت کنند و لازم نبود عضو این خانه باشند و فعالیت‌های خود بچه‌ها هم بیشتر شد.

 

عملکرد خانه ادبیات در سال 1400 را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

همان‌طور که در سوال قبل گفتم، خانه ادبیات نوجوان در سال 1400، بزرگتر و پویاتر و هدفمندتر شد و دیگر از شور و شوق اولیه‌ای که در این ذوق بودیم که جایی را تشکیل دادیم و وای چقدر دوستش داریم، کمی فاصله گرفتیم و سعی کردیم هدفمندتر و تخصصی‌تر به آن نگاه و فکر کنیم و به چشم یک کار جدی به آن نگاه کنیم و من راضی بودم از این روندی که خانه ادبیات در سال 1400 طی کرد.

 

اهداف‌تان برای سال 1401 چیست؟

یکی از اهداف خانه ادبیات در سال 1401 این است که خودش را بیشتر به نوجوان‌ها بشناساند؛ حالا یکی از طریق گسترده‌ترکردن فعالیت‌های مجازی، یکی هم از طریق تبلیغات نوجوان‌ها به همکلاسی های آنها که همان تبلیغات چهره به چهره است.
در کل دوست داریم بیشتر شناخته شویم. امسال فعالیت‌های خود را جدی‌تر و تخصصی‌تر دنبال می‌کنیم؛ مثلا تا الان سایت نداشتیم و فعالیت‌های ما در اینستاگرام بود اما الان تصمیم گرفتیم یک سایت جدی داشته باشیم و ثبت‌نام کلاسها از طریق سایت انجام و امورات ما منظم‌تر شود و مسئولیت‌‌هایمان دقیق‌تر باشد.
حتی ما آخر سال در انجمن‌ها خانه‌تکانی کردیم؛ از بچه‌ها پرسیدیم که «می‌خواهید در این خانه و انجمن باشید و فعالیت کنید یا نه؟». تصمیم گرفتیم آدم‌هایی را برای سال جدید در مسئولیت‌ها نگه داریم که واقعا این کار را دوست دارند؛ تا فعالیت‌های ما منسجم‌تر و هدفمندتر باشد و این نباشد که یک عالمه برنامه در ذهن ما باشد و هیچ‌کدام از آنها عملی نشود.

 

آینده‌ی خانه ادبیات نوجوان چه شکلی است؟

اگر بخواهم فیزیکی نگاه کنم دلم می‌خواهد خانه ادبیات نوجوان یک خانه باشد مثل خانه‌های قدیمی؛ حوض و حیاط داشته باشد، دور آن یک‌سری اتاق‌ها باشد. یک اتاق آن کتابخانه‌ی تخصصی نوجوان، یک اتاق آن کلاس، یک اتاق آن آشپزخانه و بچه‌ها هر غذایی که دوست دارند آماده کنند، یک اتاق آن اتاق بازی و یک عالمه بازی فکری در آن باشد، یک اتاق آن اتاق خلق هنری باشد با تعداد زیادی وسیله و بچه‌ها بتوانند آنجا رویاهای خود را با دست‌های خود بسازند و یک اتاقش سالنی آرام برای مطالعه و نوشتن. خب این خیلی فیزیکی است و محدود به مکان. واقعا دوست دارم خانه ادبیات مثل کانون پرورش فکری که همه‌جا شعبه دارد بتواند مکان‌های مختلف شعبه داشته باشد؛ حداقل برای شروع در قم و تهران.
ولی اگر بخواهم خیلی غیرفیزیکی نگاهش کنم دوست دارم خانه ادبیات جایی باشد که یک‌سری سلسله مراتب مشخص داشته باشد؛ مثل دانشگاه که شما وارد می‌شوی کارشناسی تمام می‌شود بعد دو سال ارشد می‌خوانی، دوست دارم نظمی داشته باشد و نوجوان‌ها که وارد می‌شوند آموزش ببینند، تولید محتوا کنند و همین‌‌طور درجه‌هایشان بالا برود و سردبیر انجمن و دبیر انجمن بشوند و خودشان معلم دوره‌های بعدی باشند. و کارها آنقدر روی روال بیفتد که لازم نباشد خانم فراهانی باشد؛ خانه ادبیات خودش رشد کند و زنده و پویا باشد، و آنقدر اعضا توانمند باشند که بدون من یا معلم دیگری بتوانند برنامه بچینند و اجرایی کنند و تولید محتوا‌ها را پست و استوری کنند و در سایت بگذارند، خودشان این خانه را تبلیغ کنند و کلاس‌ها را اجرایی؛ یعنی دوست دارم که به من وابسته نباشد که اگر من برایم مشکل پیش آمد مثلا اگر خواستم دکتری بخوانم یا بچه‌دار شدم و خانه ادبیات را ول کردم و هر اتفاقی افتاد خوب یا بد، خانه ادبیات نوجوان بتواند روی پای خودش بایستد و خودش را رشد بدهد.

 

خانه ادبیات چند عضو ثابت دارد؟

اگر منظور شما اعضای دوره‌ی یک و دو است، الان اعضای فعال ما حدود 26 نفر هستند و اگر بخواهم معلم‌ها را هم حساب کنم حدود 31 یا 32 نفر هستیم.

 

در سال‌هایی که این خانه فعالیت داشته، چند کارگاه برگزار کرده است؟

خب ما یک‌سری کلاس‌ها داشتیم و یک‌سری کارگاه‌ها؛ کلاس‌های ما معمولا بیشتر از پنج جلسه بودند و کارگاه‌های ما یک الی دو جلسه داشت. کلاس‌هایی که برگزار کردیم یک‌سری از آنها ترمیک بوده و برای اعضای خانه ادبیات برگزار شده است؛ مثل کلاس داستان‌نویسی، قدرت مطالعه، مرورنویسی، نوشتن خلاق اما یک‌سری کلاس‌ها داشتیم که به صورت آزاد بوده است و همه می‌توانستند شرکت کنند؛ مثل کلاس نشریه‌نویسی و سفینه‌ی کاغذی که بچه‌ها در آن کتاب‌های علمی-تخیلی را می‌خواندند و در مورد آن صحبت می‌کردند.
یک‌سری کارگاه‌ها هم مثل دور دنیا در دو ساعت که مربوط به سفرنامه‌نویسی بود و کارگاه دیگری به نام دوستی ببافیم که همخوانی کتاب باعشق اِلا بود که همراه با آن بچه‌ها بافت دستبند دوستی را هم یاد می‌گرفتند. غیر از این‌ها، یک‌سری همخوانی‌ها داشتیم؛ مثلا کتاب الاکلنگ کودکی را خواندیم و نویسنده‌ی آن را دعوت کردیم، کتاب واتسون‌ها به بیرمنگام می‌روند، کتاب بازگشت پروفسور زالزالک. اینها کتاب‌هایی بوده است که خواندیم و خیلی به بچه‌ها خوش گذشت. البته این جدا از شب شعرها و برنامه‌ی بزرگداشت نویسنده‌ها بود.

 

خانه ادبیات نوجوان چند مربی ثابت دارد که در کنار شما به رسیدن به اهدافتان کمک می‌کنند؟

در حال حاضر غیر از خودم ما سه تا مربی داریم؛ خانم آقایی که ابتدا که وارد این خانه شدند مربی قدرت مطالعه بودند ولی همیشه در کنار بچه‌ها بودند و رابطه دوستانه خیلی خوبی داشتند اما الان مسئول آموزش خانه ادبیات‌اند و فعالیت‌های آموزشی را می‌بندند، طرح می‌دهند و اجرا می‌کنند و کلاس‌های مختلف برگزار می‌‌کنند.
در بخش مربوط به خبر که یک بخش نوپاست خانم نعمتی همراه‌مان هستند و به بچهها آموزش ارکان خبرنگاری را یاد می‌دهند؛ به بچه ها یاد می‌دهند مصاحبه کنند، گزارش بنویسند، یادداشت مطبوعاتی بنویسند و خیلی جدی در بخش خبر کار می‌کنند.
خانم رحیمی‌پور هم به عنوان مربی کتاب‌خوانی و نوشتن همیشه در کنار بچه‌ها بودند؛ هم در زمینه‌ی داستان‌نویسی و هم مرورنویسی برای کتاب‌ها فعال بودند و الان هم در کنار ما هستند و به بچه‌ها کمک می‌کنند.

 

از عضوگیری خانه ادبیات در سال جدید برای ما بگویید.

ان‌شاالله ما قرار است تابستان 1401 عضوگیری کنیم. همیشه عضوگیری‌های ما عیدها بود اما چون تا آخر فروردین باید روند عضوگیری‌ها مشخص بشود و بلافاصله بعد آن در اردیبهشت و خرداد قرار می‌گرفتیم و بچه‌ها امتحان داشتند وقفه‌ای می‌افتاد. تصمیم گرفتیم عضوگیری‌ها را بگذاریم برای تابستان که یک شروع طوفانی باشد برای بچه‌ها و سه ماه وقت خالی داشته باشیم. اوایل مدرسه هم خیلی درس‌های آن‌ها سنگین نیست و این‌طور انگار شش‌ماه وقت داریم تا به امتحانات ترم اول برسیم.
اینکه چند عضو خواهیم داشت هنوز مشخص نیست اما احتمالا بین 15 تا 20 عضو داشته باشیم. احتمالا عضوگیری‌ها بیشتر از طریق سایت خواهد بود و قرار است بچه‌ها یک فرم پیش ثبت‌نام پر کنند، بعد یک مصاحبه‌ای داشته باشیم با آن‌ها و زنگ بزنیم و با هم صحبت کنیم و در مورد این خانه برایشان بگوییم و از آن‌ها بشنویم. در مرحله‌ی بعد، از آن‌ها بخواهیم یک کاری انجام بدهند، ماموریتی به آنها بدهیم چیزی شبیه چالش‌های بچه‌های دوره یک و دو و اگر در ماموریت‌ها موفق بودند بتوانند وارد این خانه شوند.

 

تا الان چه نویسنده‌ها و شاعرهایی این خانه را حمایت و تشویق کردند؟

خب از نویسنده‌ها و شاعرها بخواهم بگویم اولین آنها نرگس میرفیضی بودند. ایشان هم نویسنده کودک‌ونوجوان هستند هم شاعر، و ما در کارگاه‌های مختلف از ایشان دعوت کردیم و کنارمان بودند. فاطمه دولتی نویسنده‌ی کشورمان هم در کنارمان در کلاس‌ها و کارگاه‌ها بودند. از ریحانه کشتکاران دعوت کردیم که نویسنده کتاب سرکار علیه هستند و در خانه ادبیات حضور پیدا کردند و در مورد کتاب‌شان صحبت کردند؛ چون سن ایشان با بچه‌ها تفاوت چندانی نداشت برای آن‌ها تجربه‌ی خیلی جالبی بود. محمد رمضانی نویسنده کتاب الاکلنگ کودکی ماشین هاچی کوچی آمدند و جلسه‌ی همخوانی کنارشان بودیم. معصومه صفایی نیز در کارگاه سفرنامه‌نویسیِ ما حضور داشتند، ایشان نویسنده‌ی کتاب به صرف قهوه و پیتا و آنجا که باد کوبد هستند که سفرنامه است. زانیار ابراهیمی مترجم کتاب واتسون‌ها به بیرمنگام می‌روند هم تشریف آوردند.
خداراشکر تا الان واقعا نویسنده‌ها و شاعر‌های خوبی در کنار ما بودند، شاید تعدادشان زیاد نبوده اما چیزهایی که از آنها یاد گرفتیم خیلی زیاد بود و واقعا بچه‌ها از بودن با آنها لذت بردند.

 

از ابتدای تأسیس خانه ادبیات و عضوگیری‌ها برای ما بگویید.

در ابتدای شروع کار این خانه، ما 15 نفر بودیم که بیشتر بچه‌هایی بودند که من در مدرسه معلم‌شان بودم و وقتی برای آنها دعوتنامه را فرستادم خیلی مشتاق بودند. اما چندتا از بچه‌های دیگر هم توسط دوستان و آشنایان خود با ما آشنا شدند و به جمع ما اضافه شدند.
در کل هنوز هم احساس می‌کنم دوره یکی‌ها یک‌جور دیگر خانه ادبیات را دوست دارند و انگار چون از اول بودند دل کندن از این خانه برایشان سخت است. در دوره دو چندنفر را داشتیم که ریزش کردند؛ مثلا نیامدند یا ذوق کمتری داشتند برای کلاس‌ها اما در بچه‌های دوره یک خیلی کمتر این اتفاق افتاده است و اگر رفتند مثلا کنکور داشتند اما باز هم خیلی خانه ادبیات را دوست داشتند. دوره یک برای من خیلی خاطره‌انگیز است، بچه‌های دوره یک خیلی برای خانه ادبیات تلاش می‌کنند و ارتباط برقرار می‌کنند با بچه‌های دوره‌ی دو و انگار وقتی از ابتدای یک چیزی همراهش باشی دیگر دلت خیلی محکم به آن گره می‌خورد و خیلی دلت برایش می‌سوزد و نسبت به آن مهربانی و دوست داری که بزرگ شود؛ انگار یک حس مادرانه‌ای بچه‌های دوره‌ی یک به خانه ادبیات دارند، چون از ابتدایی که نوزاد بود همراهش بودند.
در ابتدای عضوگیری بیشتر بچه‌ها از شهر قم بودند و فکر می‌کنم فقط یکی از بچه‌ها از شهر تهران بود اما سال دوم تعداد بچه‌های تهرانی بیشتر شد، چون خانه ادبیات فعالیت‌های مجازی را بیشتر کرده بود و حتی ما از اصفهان و گیلان هم عوض جدید داشتیم و من پیش‌بینی می‌کنم امسال از شهرهای دیگر هم عضو جدید داشته باشیم.

 

در سال اول عضوگیری به چه نحوی انجام شد؟

سال اول عضوگیری به این صورت بود که من یک دعوت‌نامه نوشتم و در مورد ایده‌ای که داشتم توضیح دادم و گفتم که من رویایی دارم و دوست دارم یک خانه‌ای داشته باشم ولی نمی‌دانم این خانه قرار است چه شکلی شود؛ ممکن است خیلی بزرگ باشد و ممکن است خیلی کوچک. حتی ممکن است اگر کسی همراهم نباشد این رویا از بین برود و برای آنها توضیح دادم قرار است در این خانه چه اتفاقی رقم بخورد و چه‌چیز در ذهن ماست و این را فرستادم برای شاگردها و دوستانم و از آنها خواستم به دست نوجوان‌ها برسانند. یک‌ مهلت چندروزه مشخص کردم و به آنها گفتم اگر دوست دارید برای ساختن این رویا کنارم باشید یک متن در مورد خودتان و رابطه‌ی خود با دنیای کتاب‌ها بنویسید و سعی کنید متن خلاقانه‌ای باشد؛ فکر می‌کنم حدود 20 تا یا کمتر، متن به دستم رسید. بعد از آن یک‌سری چالش طراحی کردم برای اینکه ببینم این بچه‌ها چقدر پایه‌اند و همراهم می‌آیند. چهارتا چالش برگزار کردم؛ مثلا یکی از آنها هفت‌سین کتابی بود، یکی نقدوبررسی انیمیشن بود، یکی مرور کتاب بود. همه بچه‌هایی که در چالش‌ها شرکت کردند عضو این خانه شدند و آن زمان اصلا امتیاز برایم مهم نبود و فقط مهم بود که در چالش‌ها شرکت کنند و در موعد مقرر بفرستند و نظم داشته باشند. بعد از این، کار خانه ادبیات را شروع کردیم و از آن 20 نفر که قرار بود کنار ما باشند 15 یا 16 نفر خیلی جدی بودند و وارد خانه ادبیات شدند.

 

از دبیران و سردبیران انجمن‌ها هم برای ما بگویید.

خانه ادبیات بخش‌های مختلفی دارد؛ یکی انجمن شعر است که در انجمن ما دو شاعر خوب داریم، یکی نرگس عرب خراسانی که سردبیر بخش شعر است و شعرهای خیلی خیلی خوبی می‌سراید و کتاب‌های شعر می‌خواند و مطالعات شعری خیلی زیادی دارد. به‌طورکل هم شعر می‌خواند و هم درباره‌ی شعر می‌خواند و علم خود را در حوزه‌ی شعر گسترش می‌دهد و خیلی به بچه‌هایی که در این حوزه‌اند کمک می‌کند. در کنار نرگس، فاطمه فتحعلی است که او عاشق قیصر است و شعرهای خیلی لطیفی دارد شبیه شعرهای قیصر و ذهنی پر از ایده و در کنار نرگس انجمن را اداره می‌کند.
یک کمپانی نویسندگان داریم که زهرا طاهری و فاطمه روشندل آن را می‌گردانند و نویسنده‌های خارجی و ایرانی را معرفی می‌کنند و در کل نویسنده‌محور کار می‌کنند و نویسنده‌ها را گرامی می‌دارند؛ مثلا تولد جی‌کی رولینگ برنامه‌ای مفصل داشتند. این کمپانی یک‌سری سلسله استوری معروف و جذاب برای تولد نویسنده‌ها تهیه می‌کند. این سلسله استوری‌ها را یکی از اعضای این انجمن که ریحانه عارف‌نژاد است انجام می‌دهد که به شدت کار جذابی است.
یک بخش معرفی کتاب داریم که سعیده قشلاقی آن را اداره می‌کند و همان‌طور که از اسمش معلوم است کتاب معرفی می‌کنیم. یک بخشی از معرفی کتاب‌ها، مناسبتی است و بخش دیگری به صورت پرونده به آن پرداخته می‌شود؛ مثلا پرونده کتاب‌های آنشرلی یا پرونده ژانرها مثل ژانر کلاسیک و در آن معروف‌ترین کتاب‌های این ژانر را بررسی می‌کنند.
یک بخش نوپا هم داریم به اسم محفل گلبرگ‌نویسان؛ بچه‌هایی هستند که عاشق نوشتن‌اند به‌خصوص داستان‌نویسی و سعی می‌کنند کنار هم قلم خود را تقویت کنند. سردبیر این بخش نرگس اکبری است که از بچه‌های پرجنب‌وجوش، خلاق و بااستعداد دوره‌ی دو است.

 

در پایان اگر سخن دیگری دارید بفرمایید.

خیلی مصاحبه‌ی خوبی بود؛ از این جهت که آدم‌ها در سال جدید دو اتفاق برایشان می‌افتد. یکی اینکه سال گذشته را بررسی و سبک‌وسنگین می‌کنند و دیگری اینکه برنامه‌های خود را برای سال جدید می‌چینند. مصاحبه‌ی شما برای من همین حکم را داشت؛ هم سال گذشته را بررسی می‌کرد و هم سال آینده را که قرار است سال پیشِ رو چه‌طور باشد. از این جهت خیلی مصاحبه‌ی خوبی بود. از شما ممنونم و امیدوارم خانه ادبیات امسال سال خیلی خوب و درخشانی داشته باشد و کنار اعضای خلاق و مهربون خود بازهم یک مأمن آرامش برای ما باشد و فضایی باشد که خیلی راحت بتوانیم ایده‌های خود را درون آن پروبال بدهیم و اجرا کنیم. چرا می‌گویم ایده‌های خود را، چون هم به شخصه خود من در خانه ادبیات رویاهایم را پروبال می‌دهم و هم دوست دارم طوری باشد که بچه‌ها هم اینجا رویاهایشان را پرورش بدهند.

0
دیدگاه‌های نوشته

*
*