0 محصولات
نمایش سبد خرید
متولد جزیره پرنس ادوارد

” در پانزدهم آوریل، نامهای از طرف شرکت ال. سی. پیج از بوستون به دستم رسید با این مضمون که حاضرند نسخهی کتابی را که برایشان فرستاده بودم با دستمزد حقالتالیف بر اساس فروش، چاپ کنند! همهی عمرم، هدفم نوشتن کتاب بود _یک کتاب “واقعی”. از چندسال پیش خیلی جدی به آن فکر کرده بودم، اما چنان وظیفهی بزرگی به نظر میآمد که جرئت شروع کردنش را نداشتم.”
هوم؟ یعنی این یادداشتها را کی نوشته؟ اگر گفتید! شاید هم کار سختی باشد که حدس بزنید نویسنده این یادداشت، دارد از چه کتابی حرف میزند! راهنمایی: مارک تواین دربارهی شخصیت اصلی این کتاب گفته که او عزیزترین، سرزندهترین و پرتحرکترین کودک، پس از آلیس فناناپذیر است! حالا بیایید کمی از ادامهاش را هم بخوانیم تا معلوم شود که داریم درمورد کی حرف میزنیم.

” همیشه یک دفتر یادداشت همراهم است که هر وقت چیزی به ذهنم میرسد، ایدهای برای طرح داستان، حوادثش، شخصیتهایش یا توصیفهایش، در آن مینویسم. دوسال پیش در بهار ۱۹۰۵ داشتم این یادداشتهایم را ورق میزدم تا موضوع مناسبی برای داستان دنبالهداری که می خواستم برای یک روزنامهی کلاس یکشنبهها بنویسم، پیدا کنم که چشمم به یادداشت رنگ و رو رفتهای افتاد که دهسال قبل نوشته شده بود، “یک زوج سالخورده از یتیمخانه میخواهند برایشان یک پسر بفرستد. بهاشتباه، دختری برایشان فرستاده میشود.” فکر کردم ایدهی خوبی است… کمی که گذشت شخصیت این دختر جلوی چشمم جان گرفت و به شکلی غیر عادی من را مجذوب خود کرد. شخصیتش با من حرف میزد و فکر کردم حیف است او را در یک داستان کوتاه و گذرا به باد دهم. بعد فکر اصلی به مغزم خطور کرد، “یک کتاب درموردش بنویس. ایده و شخصیتهای اصلی را داری. تنها کاری که باید انجام بدهی این است که موضوع را طوری بسط دهی که مناسب کتابشدن باشد” و نتیجهاش شد “آنی در گرین گیبلز” ”
بله! آنی در گرین گیبلز! متنی که خواندید، بخشی از یادداشتهای شخصی ال. ام. مونتگمری، خالق آنه شرلی دوستداشتنی بود. بهانهی خوبی داریم برای اینکه امروز لابهلای یادداشتها و زندگی خانم مونتگمری سرک بکشیم و نویسنده محبوبمان را بهتر و بیشتر بشناسیم. چه بهانهای بهتر از تولد این نویسنده بزرگ؟

لوسی ماد مونتگمری در ۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ در جزیره پرنسادوارد متولد شد. فقط ۲۱ ماهش بود که مادرش را از دست داد و پدرش سرپرستیاش را به عهده پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش واگذار کرد. خودش هم لوسی کوچک را ترک کرد و برای زندگی به شهری در کانادا رفت.
اینطوری شد که لوسی ماد برای زندگی با پدربزرگ و مادربزرگش به کاوندیش رفت. در آنجا خویشاوندان دیگری هم داشت. ظاهرا بزرگترها رفتار سختگیرانهای با او داشتند و لوسی دختر تنهایی بود. او یکجایی در دفتر خاطراتش مینویسد: “فقط آدمهای تنها خاطره مینویسند” اما خیالپردازی و خلق دوستان و دنیاهای خیالی بهش کمک زیادی میکرد تا بتواند با شرایطش بهتر کنار بیاید. این کار برایتان آشنا نیست؟ یاد خیالپردازیهای آنه شرلی نمیافتید؟

خانم مونتگمری بعد از اتمام تحصلات پیشدانشگاهیاش به کالجی در شارلوتتاون رفت و در رشته دبیری، مدرک گرفت و معلم شد. بعد هم به دانشگاه رفت و آنجا ادبیات خواند. در همه اینسالها، اصلا دست از نوشتن برنداشت. اتفاقا خیلی هم نویسنده پرکاری بود و در حدود دهسال، تقریبا صد داستان منتشر کرد.
مونتگمری برای تدریس از کاوندیش رفت و در مدارس نقاط مختلف جزیره پرنس ادوارد درس میداد. اما در سال ۱۸۹۸ دوباره به خانه مادربزرگش برگشت و از او که پیر و بیمار بود مراقبت میکرد. در این زمان از راه نوشتن برای روزنامهها درآمد داشت.

خانم مونتگمری خواستگارهای زیادی داشت که به همهشان جواب رد داده بود. اما بالاخره بعد از مرگ مادربزرگش با کشیشی ازدواج کرد و بهواسطه کار همسرش به انتاریو نقل مکان کردند. خانم مونتگمری در زندگی جدید و وظایف جدیدش، چندبار دچار افسردگی شد. حتی در یادداشتهایش نوشت: برای زنی که به دنیا شادی داده، این زندگی بسیار غمانگیز بود.
خانم مونتگمری به واسطهی آنه شرلی که در سال ۱۹۰۸ منتشر شد، شهرتی در سطح بینالمللی پیدا کرد. بعد از نوشتن چند جلد از مجموعه آنه شرلی، به مدت ۱۵سال دیگر سراغ این دختر موقرمز نرفت و حتی جایی نوشت که از آنه خسته شده است. اما بعد از این ۱۵سال، نظرش عوض شد و آنه شرلی در ویندی پاپلرز و آنه در اینگلساید را نوشت. در آخرین سال زندگیاش هم نهمین کتاب مربوط به آنه را نوشت که شامل ۱۵ داستان کوتاه و ۴۱ شعر درباره آن و پسرش والتر بود. اما این کتاب آن موقع چاپ نشد! چرا؟ دلیلش چندان مشخص نیست. با اینکه کتاب روز مرگ مونتگمری به دست ناشر رسیده بود، اما چاپش نکردند. البته این کتاب بعد از ۶۷سال ناقابل و در سال ۲۰۰۹ بالاخره منتشر شد.

خانم مونتگمری در طول زندگیاش ۲۰ رمان، ۳۰ مقاله، یک دیوان شعر و ۵۳۰ داستان کوتاه منتشر کرد. غیر از آنه، قصههای جزیره، امیلی در نیومون و قصر آبی هم از رمانهای معروفش هستند. همهمان با اقتباسهای سینمایی که از کتابهای این نویسنده شده، خاطره داریم. خصوصا انیمهی ژاپنی آنه و سریال قصههای جزیره. کسی هست که سارا استنلی، خاله هتی، فیلیسیتی و این خانوادهی پرماجرا را نشناسد؟ شهرت و محبوبیت این نویسنده بزرگ بعد از مرگش تمام نشد و چهبسا بیشتر هم شد! خانهای که او در آن زندگی میکرد به عنوان موزه ثبت شد، به او عنوانهای سلطنتی اهدا شد، هنوز آثاری که از او باقیمانده در موسسه ال. ام. مونتگمری کانادا بررسی و مورد تحقیق قرار میگیرند و در همهجای دنیا طرفداران زیادی دارند. آنه شرلی همچنین از محبوبترین کتابها در نزد اهالی خانه ادبیات نوجوان است و هیچ کتابی نمیتواند جایگاهش را بگیرد!