نوجوانها روز قلم را به چه کسی تبریک میگویند؟

امروز یعنی ۱۴ تیر ماه در تقویم «روز قلم» نام دارد. روزی که متعلق به نویسندگان، شاعران و کتابخوانهاست. اعضای محفل گلبرگنویسان در خانه ادبیات نوجوان به مناسبت این روز، از نویسندههای محبوب خودشان نوشتهاند و این روز را به آنها تبریک گفتهاند! شما این روز را به چه کسی تبریک میگویید؟
نویسنده مورد علاقه نرگس اکبری، سردبیر محفل گلبرگ نویسان:
گاهی با خودم فکر میکنم شاید اصلا هنگامِ نوشتن ، قلمَش یک قلمِ معمولی نیست! شاید به مانند چوب هری ، جادویی و بینظیر است. شاید هم وِردیمیخواند و کلمات را کنار هم مینشاند. مینشاند و معجزه میکند برایِ اهل کتاب. انگار که رسالتَش فقط نوشتن نیست؛ او میخواهد که روحِمان را درمان کند با نوشتههایش. گویی اصلا رسالتش این است که قلبمان را طراوات بخشد.
اینجا است که متوجه میشوم بیشک امروز را باید به او تبریک بگویم ، او بیش از هر کسِ دیگری با قلمش رفیق شده. حالا باید مبارک ترین روزِ زندگیاش را تبریک بگویم. روزِ قلم را برای او در قلبم مبارک میدانم ؛ که قطعا و حتما میمنت دارد برایش این روز!
معجزهی قلمِ او ، خاصش کردهاست. تا حدی که هر گاه سخن از تک بودن و خاص بودن میشود ، نامش مانند یک هواپیمای بزرگ و طلایی بر باند فرودگاه مغزم مینشیند. هر چه میگردم فردی را به خاص بودنِ او نمییابم.
کلماتش انگار در اوج بی نظمی و رعایت نشدن اصول نگارشی معمول، پر از حرف و داستاناند برایت. مهم نیست که کلمات را چگونه بنویسی و املایشان را رعایت کنی یا نه.
برایِ “رضا امیرخانی” فقط کافیست خودت باشی و بدونِ هیچ مانعی ، راحت و آزاد هر چه میخواهد دلِتنگت بنویسی! 🙂
نویسنده محبوب فاطمه فتحعلی، دبیر محفل گلبرگنویسان:
واژه کم می آورم برای توصیف قلم او! قلم او روان است و دلنشین.
او همان کسی است که انگار در صندوقچه را گشوده و حروف الفبای فارسی را صدا کرده و دانه دانه در گوش آنها درس نظم را نجوا کرده است. واژهها هم نشستهاند روی جوانههای باغچه و او قلم را در دست گرفته و درون قلب قلم واژه ها را زمزمه میکند.
کتاب را که باز میکنی روی صفحات کتاب انگار به جای واژهها ریتم منظم تپشهای قلب قلم روی صندلی نشستهاند!
انگار واژههای معجزه آسای او ما را به هر سمتی میبرد. گاه ما را به سمت بهار میبرد و دنیای بهاری قصهها؛ گاه به سمت تابستان و دنیای تابستانی قصهها؛ گاه به سمت پاییز و زمستان و دنیای پاییزی و زمستانی قصهها!
قلمش برایم مسیری لبریز از اکلیل و سرشار از جوانههای سبز ترسیم میکند و ما دقیقا همان عابرانی هستیم که از عبور در مسیرهای طولانی و زیبای او لذت می بریم.
«فرهاد حسن زاده» انگار قلم خود را روی ابر نشانده و رنگ سبز پاشیده به قلب قلمش تا سفر کنیم به فراسوی خیال خود!
فرهآد حسنزاده انگار رانندهی قطار ما به سوی دنیای خیال است! روز قلم بر او مبارک!
نویسنده محبوب زینب سادات مرتضوی، عضو محفل گلبرگنویسان:
چشمم افتاد به جلد کتاب کاهن معبد جینجا و از اسم خلاقانه و طراحی جلدش خیلی خوشم آمد. سریع کتاب را شروع کردم و نفهمیدم با چه سرعتی خواندم که سر یک ساعت و نیم تمام شد. نسبت به تمام سفرنامه هایی که خوانده بودم یک فرق اساسی داشت و آن هم قلم خیلی روانتر و تحلیل اتفاقات بود. تا دو روز در جو کتاب بودم و بسی کیف کرده بودم که کتاب ارتداد شروع کردم. ارتداد کتاب عجیبی بود. داستانی که تاریخ را تغییر میداد، آن هم تاریخ انقلاب را! ارتداد را اگر بخواهم در یک جمله معرفی کنم، کتابی است که با خواندنش مدت ها از به یاد آوری ماجراهایش کیف میکنید. نخل و نارنج را هدیه گرفتم و مدتها نتوانستم شروعش کنم. تاریخ را داستانی روایت کردن بیشتر برایم محبوب است تا بگویند فلانی در فلان سال به دنیا آمد و در فلان سال فلان کار را کرد، بخاطر همین بعد از خواندن کتاب نخل و نارنج خیلی کیف کرده بودم و خوشحال بودم از پیدا کردن و خواندن چنین کتابی.
قلم آقای «وحید یامینپور» قلم روان و جذاب و متفاوتی نسبت به خیلی از نویسندگان است. طوری که وقتی کتابهایشان را دست میگیری از زمین گذاشتنشان پشیمان میشوی و تا تمامشان نکنی ول کن کتاب نیستی!
نویسنده مورد علاقه ریحانه ایرانرام، عضو محفل گلبرگنویسان:
مگر میشود حرف از قاف و قلم شود اما نویسندۀ جادویی هریپاتر را جا انداخت؟
«جیکیرولینگ» با ذهن رویایۍ و خلاق و قلمِجادوییاش، به طرز باورنکردنی قدرت این را دارد که خیالیترین و غیرقابلباورترینها را با جادو کردنِ کلمات، طوری روی کاغذ بیاورد که حس کنی درحالِ خوندن واقعیترین پدیدهی ممکنۍ!
جزئینگری بینظیر رولینگ در تار و پود قصههایش، همیشه برای اهالی قلم، الهامبخش بوده است. حتی کوچیکترین و کمنقشترین شخصیت ماجرا هم، با ریزترین و ملموسترین جزئیات وصف میشود!
میشود گفت رولینگ یه خالق حقیقی است 🙂 خالق دنیا قصهها..