زندگی پر ماجرای آقای لوئیس

بیلبو بگینز را که میشناسید؟ اگر بله، گاندولف خاکستری، فرودو بگینز و سام و دوستان دیگرشان را هم میشناسید. آقای تالکین برای نوشتن کتابهایش زحمت زیادی میکشید و احتمالا کسی روی این کرهی خاکی پیدا نمیشود که او را نشناسد. اما، میدانید آقای تالکین اول از همه کتابهایش را به کی نشان میداد؟ کسی که آنها را به دقت میخواند و نظراتش برای آقای تالکین خیلی مهم بود. آن شخص… من که نبودم. شما چطور؟
فکر میکنم شما هم نبودید! چون آن یکنفر، کسی نبود جز آقای کلایو استیپلز لوئیس! نویسنده، منتقد ادبی، پژوهشگر و یکی از اساتید دانشگاه آکسفورد که بیش از سی کتاب در کارنامهاش دارد. این کتابها بیشتر درمورد الهیات، ادبیات قرون وسطی و رنسانس هستند. اما چیزی که باعث شهرت آقای لوئیس شد، “سرگذشت نارنیا” بود! بله! آقای لوئیس بود که این دنیای خارقالعاده را ساخت. نارنیا، فروشی بیش از ۱۲۰ میلیون نسخه به ۴۱ زبان داشت و آخرین جلد آن، آخرین نبرد، برنده مدال کارنگی شد. در همه جلدهای نارنیا، رد پای پررنگی از اعتقاد نویسنده به مسیحیت دیده میشود. اما آقای لوئیس از اول آدم معتقدی نبود!
آقای کلایو لوییس، درست در چنین روزی، در سالی که دو سال با شروع قرن بیستم فاصله داشت، در خانوادهای ثروتمند دیده به جهان گشود! پدرش وکیل خوشنامی بود. کلایو بچه بود که برای اولینبار از ایرلند دور شد و به انگلیس مهاجرت کرد. همانجا هم به مدرسه رفت. اما وقتی برای ادامه تحصیل به کالج میرفت، به دلیل مشکلات تنفسی مجبور شد درس خواندن را برای مدتی کنار بگذارد. مدتی هم در ارتش خدمت میکرد و در جنگ جهانی اول مجروح شد.
گفتیم که آقای لوئیس از اولش آدم مذهبی و معتقدی نبود. اما چی شد که تغییر کرد؟ سی.اس لوییسِ ایرلندی اولین بار در سال ۱۹۲۶ با آقای تالکین دیدار کرد، درحالی که خودش را “بیعلاقهترین آدم دنیا برای ایمان آوردن به خدا” میدانست! اما جالب اینکه چند سال بعد به خدا ایمان آورد و بعدتر هم وسط یکی از مناظرههایش با آقای تالکین، مسیحی شد. بعدا هم متون بسیاری در حمایت و دفاع از مسیحیت نوشت. همینطور در طول جنگ جهانی دوم، برنامههای رادیویی معروفی درمورد مسیحیت داشت.
لوییس به یادگیری زبانهای مختلف علاقهمند بود و به فرانسوی و آلمانی و ایتالیایی مسلط. این قضیه در خلق جهانهای فانتزی مختلف بهش کمک میکرد. کلایو ۲۹ سالش بود که به عنوان استاد در دانشگاه آکسفورد مشغول به کار شد. آن موقع او جوانترین استاد آن مقطع بود.
گفتیم که یکی از مهمترین اتفاقات زندگی ادبی او، ملاقات صمیمیترین دوستش، آقای تالکین بود. اگر گفتید آقای تالکین آن موقع مشغول نوشتن چه رمانی بود؟ آفرین! هابیت. از نشست و برخاست با آقای تالکین بود که لوییس علاقه به نوشتن را در خودش حس کرد. اولین چیزی که نوشت هم رمان علمیتخیلی “سیارهی خاموش” بود.
آقای لوئیس خودش فرزندی نداشت. اما همسرش از ازدواج قبلیاش دوتا بچه داشت که فرزندخواندههای آقای لوییس شدند. از قضا یکیشان داگلاس گرشام، تهیهکننده معروف سینماست که تهیهکنندگی اقتباسهای سینمایی نارنیا را هم خودش به عهدهداشت.
آقای لوییس در سال ۱۹۶۳ از دنیا رفت. بعد از مرگش، یادداشتی کنار تختش پیدا کردند که روی آن نوشته شده بود که خوشحال و مسرور است که داستانهایش چند نسل را به هم پیوند زده و خواهند زد.
نویسنده: ریحانه عارفنژاد