تا قبل از چاپ این کتاب، احتمالا کلمات روباه، گل، سیارک، هواپیما و مار بوآ در کنار هم معنای خاصی برای هیچکس نداشت و مردم نمیدانستند دربارهٔ عشق، اهلی کردن و اعتماد باید چه جملاتی را استوری کنند (اینکه آن زمان شبکههای اجتماعی هم وجود نداشت بیتاثیر نیست) اما در سال ۱۹۴۳، (یعنی سال ۱۳۲۱ شمسی) کتابی به اسم شازدهکوچولو منتشر شد که خیلی زود تعریف و تمجیدش سر زبانها افتاد. نویسندهاش ناشناخته و بیاسمورسم بود؟ نه! آقای آنتوان دوسنت اگزوپری، پیش از آن هم نویسنده خوشنامی بود. نویسنده_خلبانی که در اکثر یا درواقع تمام آثارش، از تجربههای آسماننوردی و خلبانیاش کمک گرفته بود. شاید یکی از علل محبوبیت و جهانیشدن شازدهکوچولو، موفقیت آثار قبلی این نویسنده بود.
این آقای خلبانِ نویسنده، در ۲۹ ژوئن ۱۹۰۰ (یعنی۸تیرماه سال ۱۲۷۹) متولد شد. جایی در لیون، سومین شهر بزرگ فرانسه. او سومین فرزند از پنج فرزند “مارتن لوی ماری دو سنتاگزوپری” و “ویکنتس آندره لوییز ماری دو فونسکلمب” بود. (اگر توانستید سهبار پشت سر هم بگویید آنتوان دقیقا فرزند چه کسانی بود، واقعا آفرین!) استعداد نویسندگی آنتوان، از همان دوران دبستانش توجه معلمها را به خودش جلب کرد و آنها او را برای چیزهایی که مینوشت تشویق میکردند. متاسفانه از چیزهایی که آنتوانکوچولو در مدرسه مینوشت و شیوهٔ تشویق معلمها، اطلاع دقیقی در دسترس نیست. شاید با نمرهدادن بود، شاید با “یک کف مرتب برای دوستتون بزنید” و شاید با دادن یک کارت صدآفرین!
آنتوان بخشی از زمان تحصیلش را هم در سوئیس گذراند. اما برای تحصیلات عالی به فرانسه برگشت و در سال 1919 به مدرسه هنرهای زیبای پاریس رفت تا در رشتهٔ معماری درس بخواند.
آقای اگزوپری دوست داشت معماری را رها کند و به نیروی دریایی فرانسه ملحق شود. اما در این زمینه بخت با او یار نبود و آنجا پذیرفته نشد. برای همین تصمیم گرفت نیروی هوایی را هم امتحان کند. اینبار با موفقیت استخدام شد و کارش را به عنوان مکانیک در نیروی هوایی فرانسه شروع کرد.آقای اگزوپری همزمان با کار مکانیکی، فوتوفن پرواز با هواپیما را هم یاد گرفت و به یک خلبان خیلی خوب تبدیل شد. از من بپرسید، میگویم که این اتفاق نقطه عطفی در زندگی آقای اگزوپری بود و چه بهتر که سر از دریانوردی و ملوانی درنیاورد. خلبانی در ارتش کمک ویژهای به او در مسیر نویسندگیاش کرد. به عنوان خلبان ارتش، آقای اگزوپری باید به کشورهای مختلفی سفر میکرد و این یعنی میتوانست زمانی را بین مردم مختلف از فرهنگها و ملیتهای متفاوت بگذراند. در نتیجه آنتوان فرصتهای بینظیری برای کسب تجربه داشت. تجربههایی که جان میدادند برای ثبت و استفاده در کتابهای مختلف.
مثلا چه کتابهایی؟ رد پای تجربههای خلبانی این آقای نویسنده در همه کتابهایش دیده میشود و این را حتی از اسم کتابهایش هم میشود فهمید. مثلا هوانورد، خلبان جنگ و پرواز شبانه. کتاب پرواز شبانه که دربارهٔ خلبانی است که گم میشود. کتابی که فیلمی هم بر اساسش ساخته شد و با جایزهای که برد، اسم آقای اگزوپری را برای اولینبار سر زبانها انداخت. البته مقدمه کتاب که توسط آندره ژید (نویسنده معروف فرانسوی) نوشته شده بود هم در این امر تاثیر داشت! آقای اگزوپری، یکبار که برای انجام ماموریتی سیاسی به مراکش سفر کرده بود، مدتی را با قبایل صحرانشین این کشور نشستوبرخاست کرد. کتاب پیک جنوب، حاصل تجربیات همان سفر است. تازه بعد از این کتاب بود که اگزوپری فهمید دوست دارد نویسندگی را به طور حرفهای و جدی دنبال کند و با یک ناشر کاردرست قرارداد بست. آقای اگزوپری همچنین کتابی نوشت به اسم زمین انسانها که برگرفته از یک سانحه هوایی واقعی بود. این کتاب منتخب دریافت جایزه ملی کتاب شد.
کتاب «شازده کوچولو» هم طبق معمول باقی کتابها، حاصل یکی از تجربههای خلبانی خود آقای اگزوپری است. آقای اگزوپری علاوه بر نوشتن، تصویرگری این کار را هم خودش انجام داد.ماجرا از این قرار است که در سال 1935، آقای اگزوپری تصمیم گرفت رکورد سرعت پرواز از پاریس تا سایگون (شهر بزرگی که در آن زمان پایتخت ویتنام جنوبی بود) را بشکند و برنده جایزهای با مبلغ ۱۵۰ هزار فرانک شود. اما هواپیمای او در صحرای ساهارا دچار نقص فنی شد و چارهای جز فرود اضطراری برایش نماند. آنتوان و مکانیکی که همراهش بود، حدودا چهار روز در صحرا گمشده و در شرایط سختی گرفتار بودند. تا اینکه چه اتفاقی افتاد؟ یک بومی آنها را پیدا و کمکشان کرد. چه آشنا! دقیقا مثل وقتی که…
شازدهکوچولو که یکی از خواندهشدهترین کتابهای تاریخ است، به حدور ۲۸۰ زبان زنده و شاید هم مرده یا نیمهجان ترجمه شد و بیشتر از ۲۰۰ میلیون نسخه فروخت. درواقع این کتاب بعد از کتاب مقدس، ترجمهشدهترین کتاب دنیا و خواندهشدهترین کتاب فرانسویزبان جهان است. طوری که به طور میانگین هرسال حدود یک میلیون نسخه از این شازدهی کوچولو به فروش میرسد. نسخههایی که هرسال با چاپهایی جدید و یا به شکل کتاب گویا، با گویندگانی جدید عرضه و منتشر میشوند. شازدهکوچولو همچنین منبع اقتباس چندین نمایشنامه رادیویی، نمایشهای تئاتر، فیلم و انیمیشن شد.شازدهکوچولوی توی کتاب، از سیارکی به نام ب۶۱۲ میآید (که نام واقعی هیچ سیارهای نبود). بعد از چاپ و شهرت جهانی شازدهکوچولو، در سال ۱۹۹۳، سیارک ۴۶۶۱۰ را به B-six-cents-douze نامگذاری کردند که در زبان فرانسوی به معنی ب۶۱۲ است.
آقای اگزوپری پیش از جنگ جهانی دوم، به عنوان خلبان تجاری فعالیت میکرد و مرتب بین آفریقا، اروپا و آمریکای جنوبی در حال پرواز بود تا یک لقمه نان دربیاورد. اما زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شد، با درجه سرهنگی به نیروی هوایی آزاد پیوست و در شمال آفریقا مشغول خدمت شد. در ۳۱ جولای ۱۹۴۴ ( ۹ مرداد ۱۳۲۳، یعنی ۷۹ سال پیش در چنین روزی) آقای اگزوپری به ماموریت فرستاده شد تا پروازی اکتشافی در آسمان فرانسه اشغالشده و جزیرهٔ کرس داشته باشد. هواپیمای آقای اگزوپری آخرینبار روی دریای مدیترانه دیده شد و در همان عملیات بود که سقوط کرد. احتمالا هرچه از برج مراقبت صدا زدهاند: آنتوان! آنتوان؟ به گوشی؟ هیچ جوابی نگرفتهاند.تا مدتها تصور این بود که هواپیمای او توسط آلمانیها مورد هدف و تیراندازی واقعشده است. اما بعد از پیدا شدن لاشه هواپیما و بررسی آن، این حدس منتفی شد. چون هیچ اثری از گلوله یا تیراندازی روی بدنه هواپیما نبود. این یعنی احتمالا هواپیمای آقای اگزوپری به دلیل نقص فنی سقوط کرد. برخلاف لاشه هواپیما، خود آقای اگزوپری هیچوقت پیدا نشد. اگر از آن عملیات جان سالم به در میبرد، حتما کتابی دیگر از ماجراهای آن پرواز پرخطر مینوشت. شاید الانش هم یکجایی مشغول گپوگفت با شازدهکوچولویش باشد و هر روز چیزهای بیشتری دربارهٔ گلهای سرخ اهلی، روباهها و سیارکهای دیگر یاد بگیرد.
نویسنده زندگینامه: ریحانه عارف نژاد